آردین و آویناآردین و آوینا، تا این لحظه: 10 سال و 28 روز سن داره

خاطرات دخترانه و پسرانه های من

من آوینا هستم خاطرات خودم و داداشم رو تو این وبلاگ ثبت می کنم

فوبیای آسانسور

من وقتی از مدرسه می اومدم از آسانسور می ترسیدم!  امروز که نگهبان به من گفت تو دیگه بزرگ شدی من تحت تاثیر قرار گرفتم و تصمیم گرفتم این فوبیا را ترک کنم و با داداش تنهایی سوار آسانسور شدم😁 ...
16 آذر 1401

من و مینا

امروز با بابا آرش و مامان زهرا جون و داداش آردین رفتیم سه شنبه بازار حکیمیه ،اونجا باقالی خوردیم،بعد رفتیم مرغ خریدیم اونجا یه پرنده بود که اسمش مینا بودو مثل آردین که به من می گفت نانای به من می گفت نانای ! ...
1 آذر 1401